بچه جنوب شهر

صغحه اصلي | آرشيو | فرستادن نظرات



Tuesday, November 26, 2002

٭ 
******************************************************************

"مرد امروز - 35 "

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهديست
آن به که کار خود به عنايت رها کنند ...

احياء ..زنده کردن يا شدن..من خودم وقتي زياد مي خندم مي فهمم دلم مي ميره..بعضي ها دلشون ممکنه با ديدن يه شب باروني زنده بشه ..ميشه بگي اون بارون محيي و اون شب باروني شب احياء اونه..يکي ممکنه با صدای عبدالباسط اونجا که مي گه " قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها " ...اشکش در بياد..دلش زنده بشه..اون موقع اون در حال احياست..داره زنده مي شه..يکي ممکنه وقتي صدای بنان رو بشنوه که :

"آمد اما درنگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستي رويا نبود..."
دلش تازه بشه ...صاف بشه...فکر ميکنم شبي که مي خوای زنده بشي:

"بايد دلت رنگي بگيره
دوباره آهنگي بگيره ..."

يا علي








........................................................................................

Home

 Subscribe in a reader


[Powered by Blogger]