٭ ******************************************************************
" ....و چنين گفت - 30 "
"واي از اين افسردگان، فريادِ اهل درد كو ؟
ناله ی مستانه ی دلهاي غم پرورد كو ؟
ماه مهر آيين كه ميزد باده با رندان كجاست
باد مشكين دم كه بوي عشق مي آورد، كو ؟
در بيابان جنون سرگشته ام چون گرد باد
همرهي بايد مرا ، مجنون صحرا گرد كو ؟
بعد مرگم مِي كشان گويند درميخانه ها
آن سيه مستي كه خم ها را تهي مي كرد كو؟
پيش امواج حوادث پايداري سهل نيست
مرد بايد تا نينديشد ز طوفان، مرد كو ؟
دردمندان را دلي چون شمع مي بايد رهي
گرنه اي بي درد ، اشك گرم و آه سرد كو؟"
رهي معيری
نوشته شد در ساعت 3:02 PM توسط علي