٭ احمدینژاد دولت تو میشوم
با شعار مهرورزی
وقتی از اصول عدول کردهای
.....
کابین تو کابینه من است
بیحضور هیچ نخبهای
و روشنفکران تنم به پستوها خزیدهاند ......
در بیستون نه
که در دیزل آبادم* در بندم کردهاند
عطش با قره سو**فرو مینشانم
که در آن سال هاست آبی نیست
بابلسر است تنم
باد که میوزد در گیسوان پرپشت گذشتهات
و برای در کنار خودم نشستن
طی میکنم
پانصد کیلومتر راه را تا خورانق یزد
جایی که دی بلال را برایش زمزمه میکنم
و او نمیفهمد
نمیفهمد
کوهرنگ که جاری میشود به اصفهان
میگریزد از گاوخونی
و عاقبت سر از یزد در میآورد؛
منم!
....
رختخوابهای زعفرانیه تا هزار سال بوی تن مرا میدهد
وقتی هوا سرد میشود
و میگویی
دوست میدارم عطری را که زدهای
و چشمهایت را، بدون عینک
میخندم و میدانم که نمیخندم
دیگر به ناخنهایت که مدام میجوی ....
کل کل نمیکنم.
افشین داورپناه
-----------------------------
* زندانی در کرمانشاه
** رودی که از شهر کرمانشاه می گذرد
هفت سنگ
نوشته شد در ساعت 7:01 PM توسط علي