٭ برادر چيز خوبيه.من دلبستگي زيادي به يكي از برادرام دارم، هرچند
خودش ذره اي خبر نداره . نگرانشم ، چون ريسك بالا زياد مي زنه.
اين هواي ابري منو به ياد اون انداخته.
نوشته شد در ساعت 1:10 PM توسط علي
٭ نفس راحتي كشيدم و گفتم : سلام خانوم خانوما . از بابت بد قلقي
امروز صبح معذرت مي خواهم . او خونسرد جواب داد بي خيالش !منتظر
تلفنت بودم . هشدار دادم : مي خواهم دخترك همانطور كه به دنيا آمده
منتظرم باشد و بدون يك ذره بزك . خنده ي تو دماغي اش را سر داد .
گفت : هر چي تو بفرمايي ، اما اين جوري از لذت اينكه تكه تكه و
يواش يواش پوست هلو را بكني محروم مي شوي.
خاطره ي دلبركان غمگين من
البته هم از ترجمه اش خوشم نيومد هم از شخصيت اصلي
نوشته شد در ساعت 12:44 PM توسط علي
٭ قتل صاحب نظر آن است كه قاتل برود
گفتمش سير ببينم مگر از دل برود
وان چنان پای گرفتست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم
که اگر راه دهم قافله بر گل برود
ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود
موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست
که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود
سهل بود آن که به شمشیر عتابم میکشت
قتل صاحب نظر آنست که قاتل برود
نه عجب گر برود قاعده صبر و شکیب
پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
گر همه عمر ندادست کسی دل به خیال
چون بباید به سر راه تو بیدل برود
نوشته شد در ساعت 6:49 PM توسط علي
٭ به نام خداوند بخشنده مهربان
به عصر سوگند
كه انسانها همه دستخوش زيانند
مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند،
و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نمودهاند
راست گفت خداوند بلند مرتبه ي بزرگ
نوشته شد در ساعت 6:05 PM توسط علي