٭ ايده نمايشنامه: شخصيتي براساس شخصيت پدرم. اما نه با
شست پايي به آن بزرگي و برجستگي. او را به دانشگاه
سوربون مي فرستند تا در رشته ي سازدهني تحصيل كند.
در پايان، او مي ميرد بدون آن كه به تنها آروزي زندگي اش برسد
كه تا كمر توي آب گوشت بنشيند.
http://www.dibache.com/text.asp?cat=3&id=2101
نوشته شد در ساعت 12:49 PM توسط علي
٭ یکی از نشانه های پیری اهمیت دادن به اصالته.اصالت هر چیز
برات مهم می شه .از کلاه و شلوار بگیر تا
اینکه جانی واکر مشکی مورد علاقه چرچیل بوده.
و اصالت دوستی.
نوشته شد در ساعت 4:07 PM توسط علي
٭ تهران سکّو نداره .همین که راه بیوفتی دیگه نمی تونی بشینی.
تو کوچه ها ، مثل طاقچه باشه ها. پیرمردها بشینن خستگی
در کنن. تو بعضی شهرستانها زیاده. کاهگلیه . وقتی رد می شی
می بینی دو نفر نشستن دارن خستگی در می کنن ، عصاشونم
جلوشونه.
نوشته شد در ساعت 8:55 AM توسط علي
٭ ...سیصد چوب بزدند. به هر چوبی که می زدند
آوازی فصیح می آمد که لاتخف یا ابن منصور. شیخ
عبدالقادر صفار گوید که : اعتقاد من در آن چوب
زننده بیش از اعتقاد در حق حسین منصور بود از
آنکه تا آن مرد چه قوت داشته است در شریعت که چنان
آواز صریح می شنید و دست او نمی لرزید...
نوشته شد در ساعت 7:40 AM توسط علي
٭ متد
جدیدا" وقتی یه نفر میاد میگه اینجای پروژه را چیکار کنیم؟
می گم صبر کن . یه سایت رو باز می کنم مثلا" درباره ی فرندز .
یه یه ربعی می خونم . بعد می گم برو اینکارو بکن.درستم در میاد.
نوشته شد در ساعت 3:48 PM توسط علي