Monday, June 30, 2008
٭ داماد لبهی قیچی را گرفت جلوی گردنم،گفت: «بس کن. برو عقب.» رنگ صورتش پریده بود،ناخنهایش سیاه شده بود. لبهایش داشت میلرزید. از بیرون داد میزدند: "باریکلا داماد".
نوشته شد در ساعت 5:47 PM توسط علي
٭ آقا اون متد جواب به سوالها بود گفتم ، برا همه جواب نمی ده ها. یه فوت کوزه گری داره که باس پیاده بشه و الا نتیجه عکس می ده . کلن آدم باید تو زندگیش کوزه گری رو یاد بگیره . اما کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
نوشته شد در ساعت 11:29 AM توسط علي
........................................................................................
Sunday, June 29, 2008
٭ گیرم! بدفرم گیرم توی این اتاق. دفهقبلی، روی دیوارش نوشتم:«چشم و چراغام مادر؛ کجایی؟» ایندفه یکی زیرش نوشته:«لای اون خدابیامرز توی بهشت!» حرومزاده! (+)
نوشته شد در ساعت 4:19 PM توسط علي
........................................................................................
Thursday, June 26, 2008
٭ باید که زندگی بعد از مرگ باشد. شاید برای این که این نتوانستنها، دوستداشتنها و نداشتنها، این دیدار "تو"ی آدمها که واگذار به "قیامت" میشود، این "تو"ی آدمها که میروند، میمیرند، تنهایمان میگذارند؛ جایی، زمانی، در انتظارمان باشند. جایی، زمانی، که برای ما شوق رسیدن را معنا کند. زمانی، جایی باشد برای رسیدن، برای آرزوی داشتن، برای همهی آن چیزهایی که دستمان لمس نکرد و چشممان ندید. از ضعف حرف نمیزنم، و بار مسوولیت را از شانه برداشتن و به گردن آینده انداختن، از آن چیزی میگویم که میدانی چون جان اسیر تن است، و اسیر خیلی "بستهگی"های دیگر، نداریش. اصلا آقاههی شاعر به این قشنگی گفته، من چرا حرف دیگری بزنم؟ عمری دگر بباید بعد از وفات ما را کین عمر طی نمودیم اندر امیدواری
نوشته شد در ساعت 10:21 AM توسط علي
........................................................................................
Tuesday, June 24, 2008
........................................................................................
Saturday, June 21, 2008
٭ خیابانی از مزدک میرزایی می پرسه به نظر شما کدوم بازیکن بهترین بازیکن جام می شه؟ می گه ( به مضمون ):" والله همه خوبن یه سری هم بهتر ظاهر شدن چند تایی هم کمتر تر از حد انتظار بودن .حالا باید ببینیم تا آخر مسابقات به کجا می رسه" ! از نصیرزاده - کارشناس داوری -می پرسه به نظر شما کدوم داور بازی فینال رو شانس داره سوت بزنه؟ می گه:" کلن داورهایی که برای این جام انتخاب شدن بهترین داورهای اروپا هستن که به نوعی بهترین داورهای جهان هم محسوب میشن .تا حالا هم همه در سطح خوبی سوت زدن و باید دید در ادامه مسابقات وضعیت داورها چگونه خواهد بود". تو روحت .از مجید جلالی می پرسه شانس کدوم تیمها رو برای قهرمانی بیشتر می بینه ؟ می گه:"تیمها تاکتیکهای مدرنی پیاده می کنن و هر تیمی می تونه شگفتی ساز باشه . هرچند که سابقه بعضی تیمها بهتره اما در فوتبال هر چیزی ممکنه و هر تیمی که بهتر کارکنه نتیجه می گیره" . شهروند رو باز می کنی جونت در میاد تا نظر صریح نویسنده یا مصاحبه شونده رو تو موضوعی که جوابش یک کلمه است بفهمی . تازه اگه نظرش رو گفته باشه. الغرض تو این وضعیت مبهم تو بیا سنت شکنی کن و شفاف باش . یک کلمه ؛ آره یا نه ؟ خلاص.
نوشته شد در ساعت 7:49 AM توسط علي
........................................................................................
Friday, June 20, 2008
........................................................................................
Saturday, June 14, 2008
٭ تا میتوان گرفتن، ای دلبران به گردن در دستوپا مريزيد، خون حلال ما را عالیجناب صائب تبريزی http://oldfashion.tumblr.com/
نوشته شد در ساعت 4:25 PM توسط علي
........................................................................................
Wednesday, June 11, 2008
٭ خرقه با بيگانه دادی تا بپوشد رخنه هاش ای تفو بر آن رفوگر ، رخنه ها صدگانه شد خانه با دشمن سپردی تا بروبد زان غبار نک همی بینی تو را روبید و صاحب خانه شد
Labels: او
نوشته شد در ساعت 11:07 PM توسط علي
٭ من هميشه مى گويم: جمعه مديركل بقيه روزهاى هفته است، رئيس روزهاى هفته است. جمعه جان است. آن هم به خاطر ابرى بودن هايش، بى حوصله بودن هايش، به خاطر روانشناسى دلهاى شكسته، به خاطر پريشان بازى هايى كه دارى، غصه بازى هايى كه مى كنى، جمعه درجه يك است. وقتى اسم جمعه مى آيد من بى دليل يا با دليل ياد فرهاد مى افتم، خدا رحمت كند فرهاد خواننده عزيز را. http://salehalaa.blogfa.com/post-13.aspx
نوشته شد در ساعت 6:45 PM توسط علي
٭ این قضیه ی مهمونی در آغوش گیری یا Cuddle party که گفتم اینجا یه سری قانوناشو گفته . http://www.cuddleparty.com/rules.cfm
نوشته شد در ساعت 3:49 PM توسط علي
........................................................................................
Tuesday, June 10, 2008
٭ کلن من کتبیم بهتر از شفاهیمه. برا همین وقتی میگم میخوام بغلت کنم سرخ می شه حالا هی توضیح بده که تو اروپا یه چیزایی هست به نام مهمونی در آغوش گیری که افراد غریبه باهم قرار می ذارن سی - چهل نفر یه جا جمع می شن همدیگه رو فقط در آغوش می گیرن. ما که تازه غریبه هم نیستیم ! کلن اما اوضاع خر بیار شیر بلال بار کنه.
نوشته شد در ساعت 1:47 PM توسط علي
........................................................................................
Monday, June 09, 2008
٭ مرگ پایان یک کبوتر نیست... گاهی وقتها مرگ لازم است. لازم است چیزی, رابطه ای, احساسی یا آدمی در تو بمیرد, رشته الفتی بگسلد, تا تو دوباره به دنیا بیایی. پوست بیندازی و از نو, جایی نزدیک خط صفر, شروع کنی. *** !این بار تکه هایم را در گذشته جا نگذاشته ام. این بار تمام پلهای دنیا را شکسته می خواهم تا مرا به تو نرسانند http://7agedream.blogspot.com/2008/06/blog-post_07.html
نوشته شد در ساعت 6:13 PM توسط علي
٭ تنوع قبلن برنامه بازیها رو می زدم پشت میز کارم به دیوار. اما امسال روزانه برنامه ها رو می گیرم تا یه کم سورپرایز بشم مثل امشب ایتالیا - هلند اینم یه جور تنوعه دیگه . ضمن اینکه بعد از سالها فعلن طرفدار آلمان شدم ، البته فعلنا !
نوشته شد در ساعت 4:04 PM توسط علي
........................................................................................
Thursday, June 05, 2008
٭ خیانت می گفت یه کافه بوده که شاملو و سه چهارتا دوستاش می رفتن اونجا. یه خدمتکار زن هم براشون قهوه می اورده. بعد از چند ماه می بینن شکم زن بالا اومده. یکی از همون دوستاش می گفته ما هممون می دونستیم این جور کارا کار شاملوئه. بعد نتیجه می گیره شاملو که برا زنش شعر هم گفته و چاپ کرده اینطور باشه پس چه انتظاری از بقیه هست : در وفا نیست کس تمام استاد
نوشته شد در ساعت 1:19 PM توسط علي
........................................................................................
Monday, June 02, 2008
٭ وسوسه وقتی انگشت اشاره رو روی لبم می کشه می فهمم که حدسم درست بوده. اما خب نمی دونه که من تا آخر رو چند بار بازی کردم. یه جورایی جالب نیست آدم آخر بازی رو بدونه. مثل یه بازی کامپیوتری می مونه که کدهای تقلب رو بدونی وقتی سربازه نارنجک پرت میکنه یه دکمه رو فشار بدی بره هوا و زود بری مرحله بعد. البته وای به اون وقتی که کد رو عوض کرده باشن. گیم اور می شی.
نوشته شد در ساعت 1:08 PM توسط علي
........................................................................................
|