بچه جنوب شهر

صغحه اصلي | آرشيو | فرستادن نظرات



Friday, September 26, 2008

........................................................................................

Thursday, September 25, 2008

٭ 
آنهایی که خواب آمریکا را می بینند ، خدا بیدارشان کند.

امام خمینی



٭ 
در باغ ، حزین کس نکند فهم صفیرت
این زمزمه آن مرغ شناسد که به دام است

Labels:




........................................................................................

Tuesday, September 23, 2008

٭ 
میتوانی یک مدتی اصلا نکشی‌اش! با قلیان‌ت اگر قهر کنی، هیچ مشکلی برایت پیش نمی‌آید. همانجا، زیر باربیکیو منتظرت میماند تا هر موقع حال کردی بروی سراغش.
دود قلیان ظریف هم هست. باید مواظبش باشی تا از تک و تا نیفتد. اگر قلیان‌ت را ول کنی، داون می‌شود. و به تبعش تو نیز.
باید حواست به قلیان‌ت باشد. باید اگر می‌خواهی بروی توالت، قلیان‌ت را بسپاری به کسی تا آپ نگهش دارد.
قلیان‌ را اگر ذغال زیادی رویش بگذاری، می‌سوزد. اگر ذغال کم بگذاری، به کام‌ش نمیرسی.
قلیان پیچیده‌تر از این حرفهاست. آب‌ش باید تنظیم شده باشد. اگر زیادی باشد، می‌آید توی حلقومت، حال‌ت را میگیرد.
اگر کم باشد هم نفس‌ت را میگیرد. باید پر نفس بکشی‌اش.
در عوض‌، قلیان را اگر در کنار موسیقی مطلوب‌ت در هوای خوب زیر آلاچیق کنار استخر بکشی، چهار تا یخ در آبگاهش بندازی، کنارش چای خوش‌عطر و لب‌سوز و قندپهلو بزنی، خستگی‌ات را می‌گیرد. آرام‌ت می‌کند. توپ‌ات میکند.

[+]



٭ 
انار ساوه
حلیم صبح
گاه گاهی
سیراب شیردون عصر
با آبلیمو و سرکه
و...
سرو شهید جوان


پاییزو با اینا سر می کنم




........................................................................................

Thursday, September 18, 2008

٭ 
من سالها بود که نمی دونستم این آهنگهای لس آنجلسی و امثالهم برای چه وقتی
یا چه کسی یا چه حالت روحی ممکنه خونده بشه . اما حالا می فهمم . یعنی جدیدن
می فهمم. برای من رابطه یا دوست داشتنه عمیقه یا بی تفاوتی، معمولی بودن.
بخش اول که اتوماتیک می ره تو فاز شجریان به خصوص نوا و سرّعشق و
یه اجرای خصوصی . بخش دوم هم که کلن موسیقی متن نمی خواد . اما یک
مرحله ی میانی هم هست -و بود و ما خبر نداشتیم -که زمانی اتفاق می افته
که می خوای بری تو عمق اما کلن طرف دو بعد بیشتر نداره ؛ طول و عرض
. یعنی کلن از نظر قوانین فیزیک شما نمی تونی بری تو بعد سوم چون اصلن
نیست که بری .اول تعجب می کنی ، پشت و روی تابلو رو می بینی نه کلن نیست
که نیست . اما جذابیت و شیرینی های موجود هم اونقدر هست که نگهت داره .
یک دیسکوی عاطفی . زیاد واضح نیست اما رقص نور داره. نباید تو دیسکو
فکر کنی که حالا یعنی چی؟ مهم اینه که چه قدر دی جی ضربانت رو می بره
بالا و دقیقن اینجاست که "تن" عمده ترین نقش خودش رو بازی میکنه. حالا
وقتی ستایش ها و توصیفهای مبتذل این آهنگها از موی شرابی ، لب شیرین
یار و ...دوباره به گوشم می خوره بهتر می فهمم که چی می گن و اینکه
چرا نود و پنج درصد جوونای ما این آهنگها رو ترجیح می دن .



........................................................................................

Wednesday, September 17, 2008

٭ 
بر رودی سرخ
در زورقی شکسته سرگردانم
دل اش را داری؟
[+]

Labels:




........................................................................................

Tuesday, September 16, 2008

٭ 
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
[+]



........................................................................................

Thursday, September 11, 2008

٭ 
این خونه ی روبروی اینجا داستانیه برا خودش ... آقا ما هر روز به هر بهانه ای بریم پشت بوم ... حالا بگو چش چرونی خوار مادر همسایه وقتی داره رخت پهن می کنه ... بماند حالا ... از بحث دور نشیم ... آره ... این خونه رو من هر وقت دیدم که درش باز شد یکی از تووش اومد بیرون ... بعد یه بار نشد یه آدم ببینم که دفه ی قبل دیده باشم ش ... صحبت مال یه ساله آقا جان ... ها؟! ... دختر همسایه؟! ... نه باباجون ... دلتو خوش نکن ... دامنشو پهن نمی کنه رو پشت بوم ...
[+]



٭ 
آدم که سخنرانی پی‌لن را گوش می‌دهد، می‌فهمد هیچ چیزی حالی‌اش نیست. اما طراحی و اجرایشان حرف نداشته.
آقای اصلاح‌طلب ایرانی یاد بگیر، سارا پی‌لن‌ات کو؟
[+]



........................................................................................

Wednesday, September 10, 2008

٭ 
به نظر من چایی و سیگار هم آدمن ، شخصیت دارن . وقتی تو جمع نیستن
همه پکرن .



٭ 
سحر تلویزیون می گفت یکی از پنج معجزه حضرت
مسیح این بوده که پرنده ی گِلی درست می کردن می دادن
بهش فوت می کرده تو نوکش زنده می شده و پرواز می کرده.
خوشم اومد عجب حرکتی می زده.



........................................................................................

Tuesday, September 09, 2008

٭ 
از لحاظ حصر منطقی نوشته های وبلاگی به چهار دسته
تقسیم می شن : دسته ی اول اونایی که باید هم شیر کرد هم لینک داد ،
دوم اونایی که نباید شیر بشن و فقط باید لینک داد ، سوم اونایی که به
درد لینک نمی خورن ولی برا شیر خوبن و چهارم اونایی که نه
شیر می شن نه لینک. من عاشق دسته ی دومم.



٭ 

همین روزهاست
قحطی شود
کلمه قطع شود
لوله بکشند
از استانبول
یا بغداد
کلمات تقلبی وارد کنند

شاعران و نویسندگان جوع بگیرند
هر چه می‌گویند
گنگ نگاهشان کنیم

همین روزهاست
مردم کوچه و بازار
ناتوان شوند
از گفتن یک قصه‌ی عاشقانه
لکنت بگیرند
بپیچند به خود از درد

صف بکشیم
بازار سیاه
درمانده
زندگی‌مان را بدهیم
برای چند واژه‌ی نایاب
Passion
Human
Imagination

[+]



........................................................................................

Wednesday, September 03, 2008

٭ 
مام خونمون نیاورون بود ، آب اوردمون پایین.



........................................................................................

Monday, September 01, 2008

٭ 
روز ِ ماه رمضان، زلف میفشان، که فقیه
بخورد روزه ی خود را؛ به‌گمان‌اش که شب است
[+]

Labels:




........................................................................................

Home

 Subscribe in a reader


[Powered by Blogger]