Friday, October 31, 2008
٭ نمیدانم اسمش چیست، شاید اصلا با خیلی از رفتارهایم جور در نیاید، اما گاهی – که همیشه هم ربط زیادی به روز و هفته و ماه و سال و تقویم و این حرفها ندارد – توی سکوت شب مینشینم و برای دل خودم زیر لب میخوانم: «فَهَبنى صَبرتُ عَلي عذابك، فَكَيف أصبرُ عَلي فِراقِك» یا «إنّك تَدعونى فَاُوَلىَّ عَنك وَ تَتَحبّبُ إلىَّ فَاَتبغَّضُ إلَيك و تَتَودَّدُ إلىَّ فَلا أقبَلُ مِنك، كَأنَّ لىَ التَطَوُّلَ عَلَيك» یا «هذا مقامُ المُستَوحِش الفَرِق» یا «فَمالى لا أبكى»… اگر بدانید لابهلای همین کسرهها و فتحههای درهم چه عاشقانههای نرم خوشتراشی پیدا میکنم، فقط اگر بدانید… [+] Labels: او
نوشته شد در ساعت 9:51 PM توسط علي
........................................................................................
Thursday, October 30, 2008
٭ از جنگ که برگشتی
به مادرت گفتی : تنها یک تیر به سمت دشمن رها کردم ! از جنگ که برگشتم به مادرم ، حرفی برای گفتن نداشتم در نزدیکترین گورستان به اشک هایش خفتم با یک تیر در قلبم !! ... نامه با نام خدا آغاز می شود جنگ با مرگ اولین سرباز
پیمان فاضلی [+]
نوشته شد در ساعت 1:26 PM توسط علي
........................................................................................
Tuesday, October 28, 2008
٭ دریغا عشق فرض راه است همه کس را. ای عزیز به خدا رسیدن فرض است و لابد هرچه به واسطه آن به خدا رسند فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق بنده را به خدا برساند. پس عشق ار بهر این معنی فرض راه آمد . و اما ای عزیز ندانم که عشق خالق گویم و یا عشق معشوق.عشق ها سه گونه آمد، اما هر عشقی درجات مختلف دارد "عشقی صغیر است و عشقی کبیر است و عشقی میانه" عشق صغیر عشق ماست به خدای یگانه . عشق کبیرعشق خداست به بندگان خود.و عشق میانه، دریغا نمی یارم گفتن ،که بس مختصر فهم آمده ایم.
تمهیدات
Labels: او
نوشته شد در ساعت 4:13 PM توسط علي
........................................................................................
Sunday, October 26, 2008
٭ هوا هوای لواطه - سلام لاغر جان - لاغر : هوا هوای لواطه، هوا هوای مو نیست ... البته سلام که سلامتی میاره و اینا... ولی مَندس، واحد لواط سازمان تا جایی که من فهمیدم به فربد مربوط میشه، ته تهش دیگه اگه نبود و اینا بچه ها به هرمس میگن که به فربد بگه! الا یا ایها الحالن، علیکم السلام عزیز دلم :دی پ . ن : اما کلن تا بیاد این سیکل اداری طی شه هوا باز میشه Labels: +18
نوشته شد در ساعت 1:24 PM توسط علي
........................................................................................
Thursday, October 23, 2008
٭ ماجراي ديگريست. که چناران همه ی همه ی تابستان جمعا تلو تلو بخورند بخورند بيايند بيايند پيش موهايش که پاييز بيايد. و هوا کمي شرجي شود از رطوبت مانده در چشمه هاي عتيق چشم هایش و ترنم ترانه هاي باز مانده در صدایش و شبنم گلبرگهاي نارنجي چادر نمازش. ابر سنگين سياهي برخيزد از سرمه همان چشمها که ذکرش رفت و بيايد از دشت ها و مزارع ذرت و گندم بگذرد بگذرد و رنگ بگيرد و برود برود براي خودش. بيايد بيايد تا بام خانه باز از لاي شلال موهايش نسيم بشود برود برود برود هييييييييي تا آخر پاييز. هر روز باد باشد باران باشد . . . و باز فردا که از سر بن بست کج کند سمت خانه باز ماجرای دیگریست . [ +] Labels: او
نوشته شد در ساعت 5:09 PM توسط علي
........................................................................................
Wednesday, October 22, 2008
٭ حسابش ساده ست .امشب که کج کج نگاهمان می کنی ، می فرمایی :"واقع بین باش" یعنی دلت با ما نیست .آداب دانیتان است اینکه می گویی شما هم بیایید. تقصیر از سرخاب و سفیداب شما نبود از حیای ما بود، ایشان که حالا دلش پیش شما مانده رفیق چندساله مان است . مریض داری و دوری راه بهانه ی خوبی است به زوجه گفته ، شما هم بودید منزل می ماندید خصوصا" که یک شب بیشتر نمی ماند اهواز . فردا غروب جا گرفته ام بروید به امید خدا. حالا می مانی یا زیر کتری را خاموش کنم؟ [ +] Labels: او
نوشته شد در ساعت 1:13 AM توسط علي
........................................................................................
Tuesday, October 21, 2008
٭ استقلال سولاخه سلطان علی پروین شیش تای 52 اس اس پاره پاره
اصلن "لذتی که در کری هست در بازی نیست"*
*منبعش یادم نیست
نوشته شد در ساعت 4:03 PM توسط علي
........................................................................................
Monday, October 20, 2008
٭ مگر نشنیده ای گنجینه در ویرانه دارد جا عیان کن گنج حسنت ای پری ، ویرانه اش با من
Labels: او
نوشته شد در ساعت 9:54 AM توسط علي
........................................................................................
Saturday, October 18, 2008
٭ فیلم بدون هدف و حادثه پیش می رود که با ورود افسانه بایگان فکر می کنم با کلوزری ایرانی طرف خواهم شد که طی آن رادان با ایفای بدل اون در مربعی عشقی به پیروزی خواهد رسید و حتی فیلم با طرح دوستی رادان و ترانه و ملاقات دونفره ی آنها و نظر ترانه که "تو تغییر نکرده ای " گامهایی به این سمت بر می دارد اما دریغا که کارگردان و فیلمنامه نویسان ناتوان تر از آنند که به شخصیتها نزدیک شوند چه رسد داستانی را برای ما پی ریزی کنند. در یکی از اصلی ترین سکانسهای کلوزر پورتمن با اصرار به جودی لاو می گوید :"فاک می" ولی جودی لاو که می خواهد بداند او شب گذشته چه می کرده است از اتاق هتل خارج می شود .اما وقتی سریع پشیمان می شود و بر می گردد پورتمن به او می گوید اگر او را حتی لمس کند پلیس را خبر می کند.سیر داستان و شخصیت پردازی قوی ، تبدیل عشق به نفرت را حتی طی چند ثانیه برای دیرباورترین تماشاگران نیز باورپذیر می کند اما در بهترین سکانس کنعان جایی که - با کلیشه ای تهوع آور - کامیون با ماشین مرتضی رو در رو می شود و آنها کنار جاده می ایستند هر چه ترانه می کوشد به تماشاگر تبدیل عشق به نفرت را القا کند موفق نمی شود و نهایتا" ما باید به دیالوگ شعاری "می خواهم کسی دنبالم نگردد و منتظرم نباشد " دلخوش کنیم . وقتی "من ترانه پانزده سال دارم" را دیدم و تشویق حضار را برای موضوعی که برای قشرهای زیادی عادی و پیش پا افتاده است ،دانستم طبقه ای هستند که خاطرات دیگران برای آنها پز و جوک است . داستان "من ترانه پانزده سال دارم " برای بسیاری خاطره ای است که حتی تلخ هم نیست فقط یک خاطره است . کنعان نیز - حتی در سطحی مبتذل تر - همینگونه است . کنعان فیلم من نیست .اما واقعا" چه شده است که ما از علی حاتمی به کنعان رسید ه ایم؟
نوشته شد در ساعت 12:29 AM توسط علي
........................................................................................
Monday, October 13, 2008
٭ آقا این قضیه عطر که جیگرالمله فرمودن بنده تسلیمم و برمنکر و شکاکش هم لعنت . اما خدائیش ببینید اگه یکی معمولی باشه عطر خاصشو هم بزنه خب جذابتر می شه خوبه ، متوسط به بالا باشه بازم بزنه آقا قبول ، عالی هم بود بازم بزنه سلمنا ، اما اگه آس بود ، تک بود ، فتبارک الله احسن الخالقین مصداقش بود چی؟ بازم بزنه عطرشو؟ بازم یه عطر نشون داشته باشه؟ پس ما چی؟ هر کی هرکیه دیگه . وقتی از 50 قدمی بعد از غروب تو خیابون از عطرت می فهمم تویی و سرعتم رو که زیاد می کنم می بینم حدسم درست بوده خوبت می شه؟ می روی خرم و خندان و نگه می نکنی که نگه می کند از هر طرفت غمخواری به همین سلام علیکمون قسم نکنید عزیزان من. نزنید. والله حرقت قلبی فی فراق.
نوشته شد در ساعت 8:59 PM توسط علي
........................................................................................
Saturday, October 11, 2008
........................................................................................
Wednesday, October 08, 2008
٭ یه خدمتکار خانوم داریم تو شرکت ،45 سالشه. از اون شمالیای اصیله که بعد سالها هنوز لهجه غلیظ لاهیجانی داره. خیلی باحال و سرحاله. من خیلی باهاش شوخی می کنم اما همیشه تو ذهنم بود بنده خدا سواد مواد درستی نداره و شهرستانیه والخ ... . یه پیکم داریم بیست و شیش هفت ساله (امان از این نوشتن عدد تو فارسی مجبورم به حروف بنویسم)، صبح اومده بود ، چند بار سر میز من اومد و با هم هم صحبت شدیم و اینا .رفت پشت میزش نشست تا حواله ها رو تو کامپیوتر بزنه .رو صندلی نشسته بود و پاش تقریبن کلش زیر میز بود به غیر تقریبن جیب به بالاش . خانومه اولین سینی چایی سر صبح رو که اورد رو میزها که می ذاشت -من چایی پر رنگ می خورم تو استکان کوچیک - رسید به میز پسره . چایی رو که می ذاشت با همون سرحالی گفت :شلوار نوت مبارک ! آقا من رسمن کفم بریده.
نوشته شد در ساعت 9:35 AM توسط علي
........................................................................................
Monday, October 06, 2008
........................................................................................
Saturday, October 04, 2008
٭ سس کباب؟ از خدا خجالت بکش .از علیبی و ازموسیس حیا کن. سس مال ساندویچه ، مال همبرگره، فوق فوقش پیتزا ، سس کباب؟ آخرالزمون شده به خدا . Labels: کباب
نوشته شد در ساعت 4:52 PM توسط علي
٭ یه زمانی ما به حتی به نحوه ی صحبت و وایسادن پروین با شکم بنگاهیش افتخار می کردیم : سلطان . اما قلعه نوعی حداقل بیست سال دیر رسیده . این بابا هنوز نمی فهمه که اون "سیستم بکش بکش" که فیروز کریمی گفت فرقش با سیستمی که پرسپولیس مجبور شد دیروز در مقابل دفاع یازده نفره استقلال بازی کنه چه فرقی داره . اون بکش بکش رو اتفاقا" استقلال بازی کرد که تا توپ دستش میومد می کشید زیرش برا ضد حمله . اما به طور کلی "بکش بکش" برای تیم مدافعه که می خواد وقت کشی کنه به کار می ره نه تیم مهاجم که یه گل هم عقبه ! کلن استقلال تیم مرده خوراست . از زمان پروز مظلومی که اصلن معروف بود به مرده خور و چنگیز گرفته تا همین گلی که دیروز برهانی زد . اگر آمار بازی که در مقابل ده تا کرنر پرسپولیس تنها یک کرنر استقلال زده بود ، یا نسبت تصاحب توپ 67 به 33 پرسپولیس در مقابل استقلال تو اکثر دقایق نیمه دوم ، یا حدود هشت آفساید استقلال در مقابل یک آفساید پرسپولیس - که نشون دهنده ی جلو کشیدن پرسپولیس و دفاع تیمی استقلاله - رو کنار بذاریم همون دو تا توپی که رو تیرنشست برا بستن دهن قلعه نوعی کافی بود . همون چرخش و یه پا دوپایی که کریمی تو هیجده زد اگر من جای قلعه نوعی بودم سرم رو بلند نمی کردم اما چه کنیم که طرف پرروئه و کلن میگن پرروها یه شب قزوین خوابیدن.
نوشته شد در ساعت 2:35 PM توسط علي
٭ دو هفته است این ویدئو رو تقریبا" روزی دوسه بار می بینم : لینک ویدئوبعد خودم همین کارا رو رو تیم فروش اجرا می کنم با این تفاوت که من با لقد می زنم رو وایت برد . نتیجه اش عالیه . لینک اصلی از اینجاست +
نوشته شد در ساعت 2:25 PM توسط علي
........................................................................................
|