٭ عاشقي در خانه معشوق را بزد. معشوق پرسيد کيستي؟
گفت منم عاشق تو. معشوق گفت برو که عاشق نه ای.
سالي چند بگذشت ديگر باره عاشق آمد و در خانه معشوق بکوفت و معشوق گفت: کهاي؟
عاشق گفت: توئي. معشوق جواب داد: اکنون درآي که درست آمدهاي
Labels: او
نوشته شد در ساعت 1:59 PM توسط علي