٭ ما یه استاد شیمی معدنی داشتیم که با یه استاد دیگه تو دانشگاه
رقیب خیلی کری داشت خیلی هم بد دهن بود. مام همیشه برای
اینکه وقت کلاس رو بگیریم یه سوژه از رقیب می گفتیم و اینم
یه نیم ساعتی هر چی از دهنش میومد می گفت. یه بار رفتیم یه
کتاب که اون بابا نوشته بود رو زیر و رو کردیم تا یه غلط فاحش
توش پیدا کردیم . جلسه بعد اول کلاس اوردیم گفتیم استاد ببینید این
واضحه که غلطه. یه دقیقه ای نگاه کرد و گفت :" خب الانم برید
بهش بگید خودشو جر می ده انگاری شورت ننه اش رو در اوردین "!
حالا قضیه این مصر و عربستان بی همه چیزه که اسم ابوموسی که میاد
انگاری شورت ننه اشونه اما حالا خفه خون گرفتن -از لحاظ پان عربیسم -.
نوشته شد در ساعت 8:55 AM توسط علي