٭ افتاد مرا از اول قدحی پر کردم. نمی توانم خوردن نمی توانم ریختن. دلم نمی دهد که رها کنم بروم، چنان که با دگران کردم.
مقالات شمس
نوشته شد در ساعت 2:08 PM توسط علي
٭ دلگرمی این روزای ما هم شده ماشینایی که برچسب معاینه فنی ندارن .
بعد از اینکه کلی ایراد گرفته می گه:"اگزوزت هم سوراخه". می گم خب
اگزوز باید سوراخ باشه دیگه، می گه تعداد سوراخ مجاز رو ما معین
می کنیم. حالا تو کوچه که میام هی رو شیشه ماشینا رو می بینم و بر پدر
مادر اونایی که برچسب ندارن یه صلواتی می فرستم، اونایی هم که دارن
ملقب به ..ایه مال می شن. لذا خواهران و برادران ایمانی با عدم مراجعه
به مراکز معاینه فنی ضمن پیوستن به نهضت مبارزه منفی گاندی، مشت
محکمی به دهان عزیزان راهور تهران بزرگ حواله فرمایید.
نوشته شد در ساعت 6:34 PM توسط علي
٭ "آخرین باری که از یک شعر عاشقانه
خوشم اومد فهمیدم در وصف
تریاکه"
شب می گذرد / سیروس گرجستانی
Labels: دیالوگ
نوشته شد در ساعت 9:36 AM توسط علي
٭ حقیقت در مکانهایی دور از انتظار یافت می شود. در میخانه ای
مرد مستی از آنچه به عنوان حقیقت می شناخت دفاع می کرد.
مرد مست دیگری در جواب گفت :"باور داشتن پیش از حقیقت به
وجود می آید".
مرد لیوان آبجو را بالا گرفت و ادامه داد:"من اعتقاد دارم اگر این
لیوان را به زمین بیندازم، می شکند. برای دانستن حقیقت باید لیوان
را رها کنم ."
با وجود عدم رضایت میخانه چی، حقیقت آشکار شد.
داستانهای 55 کلمه ای
نوشته شد در ساعت 5:24 PM توسط علي