٭ تصور کنید که نقاشی سخت مشغول کشیدن یک تابلو هنری - و شاید بزرگ ترین شاهکار زندگیش- باشد. این تصویر آن چنان او را به خود مشغول داشته که به هیچ چیز جز اتمام آن نمی اندیشد و تصور آن روزی که از چنین شاهکاری پرده برداری شود، دائما در ذهنش نقش می بندد. در همین حال عده ای آشوب کنان خلوت تنهایی او را می شکنند و علاوه بر آن، لکه ای بزرگ به رنگ سیاه بر روی یکی از زیباترین بخشهای آن تابلو ایجاد می کنند. رفتار آتی آن نقاش چه خواهد بود؟ مگر نه این است که با پرخاشگری و خشونت آن ها را می راند؟ حال او را تصور کنید که پس از دفع خطر مزاحمین مقابل تابلو می نشیند. در ابتدا نمی خواهد آنچه را که می بیند باور کند. در سکوت خود تلاش می کند که به آن لکه سیاه ایجاد شده بر آن اثر شکوهمند نگاه نکند، اما کم کم با خشم و نفرین چشم بر واقعیت می گشاید و تلاش می کند که آن واقعیت را در مقابل شکوه آن اثر هنری در ذهن خود کوچک سازد.
این تصویر برای من مدلی روشن بود که سخنرانیهای اخیر رهبری و مخصوصا صحبتهای ایشان در مقابل دانشجویان برگزیده ایشان (نه آن شلوغ کن ها) را قابل درک می سازد. از این دریچه به دنیا نگاه کنید که یکسری ابرقدرت بی رحم دنیا را در چنگال خود گرفته اند و مانع از رسیدن ملتها به حق خود هستند. در این میان، کشوری تحت رهبری شما به مبارزه با آنها برخواسته، منافعشان را تهدید کرده، در راه رشد و توسعه گامهای محکمی بر داشته و روز به روز بر شکوه این گامها می افزاید. یک روز هواپیمای جنگی می پراند. فردا موشک هوا می کند. روز بعد ماهواره به فضا می فرستد و فردا کشتی اقیانوس پیما به آب می اندازد و ....ناگهان در اثنای بدل شدن به یک قدرت هسته ای و در زمانی که قدرتهای پلید دنیا شما را به آخرین حربه شان یعنی استبداد متهم می کنند، و درست در زمانی که شما خودتان را آماده کرده اید که با یک نمایش زیبای دموکراسی دشمن را خلع سلاح کنید، عده ای موقع نشناس به میان پریده، جشن نمایش شما را خراب کرده و سپس تقلبی می خوانند و بر آنند تا رویاهایتان را - درست در دقایق آخر- مخدوش کنند. اگر شما بودید چه حالی می شدید و چه می کردید؟
به یاد می آوریم که مولا علی (ع) در شورای پس از مرگ عمر در چنین وضعیتی بوده است. جایی که با گفتن یک دروغ مصلحتی می توانست از سالها حکومت عثمان که بیشترین ضربه ها را به اسلام زد، جلوگیری کند و نکرد... و مرور می کنیم سخن رهبر معظم را در سخنرانی اخیر که « مصلحت هم خود یک حقیقت است»
درست است که برای کسی که برای یک ملت تصمیم می گیرد، کلان نگری از نان شب واجب تر است. اما آیا کلان نگری در دیدگاه حضرت علی (ع) -که ستاندن دانه ای گندم از دهان مورچه ای را بر نمی تابد،- همین معنا را می دهد؟ آیا واقعا بزرگترین جنایت، "هتک حرمت نظام" بوده است؟ اساسا چه حرمتی برای نظام مخفی کننده چنین فجایعی، باقی می ماند که قابل هتک کردن باشد؟ به نظر می رسد که در بسیاری از زمینه ها خلط مبحثهای وسیعی صورت گرفته است. آیا علی (ع) از مردمی که دست دادخواهی به سویش دراز می کردند چهار شاهد می طلبید و یا آنان را علیرغم داشتن "قراین و شواهد" رد می کرد و دلایل محکمتری طلب می کرد؟
نوشته شد در ساعت 11:31 AM توسط علي