بچه جنوب شهر

صغحه اصلي | آرشيو | فرستادن نظرات



Tuesday, September 29, 2009

٭ 
نمی‌دانم چرا وقتی مدعیان جنگ را می‌بینم، یاد کردان می‌افتم که به دانشجویانش تشر می‌زد که چرا مثل او در دانشگاه آکسفورد زحمت نمی‌کشند و تحقیق نمی کنند! مدعیان فعلی جنگ هم از آن قسمند. وقتی فکوری، ستاری، کاظمی و بسیاری از فرماندهان جنگ را بر هواپیماهای ویژه آدم‌های مزاحم نشاندند تا سقوط کنند وصیاد شیرازی را با اسلحه ویژه ارتش در روز روشن به قتل رساندند، هدفی جز فراموش کردن خاطرات مربوط به عملکرد افتضاح خود در جنگ نداشتند. محسن رضایی هم که به‌واسطه مهاجرت پسرش به امریکا از دور خارج شد و حرفش خریداری نداشت. پس مدعیان که میدان را خالی دیدند، بار دیگر زبان باز کردند و برای بزرگداشت "هفته دفاع مقدس"شان جوانانی را برای جلو انداختند که نه تنها جنگ، که شاید تصاویر مستند جنگی مرتضی آوینی را که پیش از مرگش گرفته بود ندیده‌اند!

در جلسه رای اعتماد، یکی از نمایندگان موافق درباره علی‌آبادی گفت که اگر او نبود، بخشی از خاک مملکت را از دست داده بودیم! دروغ او درباره مرد خنگ دولت نهم چنان بزرگ بود که خود او هم هنگام سخنرانی جرات بیانش را نداشت! اما مورد وزیر پیشنهادی دفاع از آن هم جالب‌تر بود. وحیدی که همه او فرمانده رشید و دلاور دفاع مقدس می‌خواندند، معلوم شد نه تنها هیچ‌وقت فرمانده جنگ نبوده، بلکه در جبهه هم حضور نداشته و فقط درحد پشتیبانی پشت جبهه اثری ازو دیده شده. بعدها احمدی‌نژاد هم می‌خواست حرف از جنگ بزند که قالیباف دمش را قیچی کرد و گفت که اگر احمدی‌نژاد حتی یک روز در جبهه بود، تا به‌حال درودیوار شهر را از خبرش پرکرده بود!

انگار وقتش رسیده که بساط جنگ را جمع کنند. آن‌چه از جنگ مانده، نامی از کوچه‌هایی به اسم شهیدان است و دست و پاهای قطع شده، چشمان خالی شده و مجروحان شیمیایی که هردم به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند. برای کسانی که در شهرها بودند هم منتظر قرعه مرگ بودن و تعقیب کردن بمب‌هایی که هواپیماها به‌روی مردم بی‌دفاع می‌ریختند، در ذهن‌ها باقی مانده. وقتش رسیده که با یک تاخیر بیست ساله، مثل کشورهای دیگر به فراموش کردن جنگی که مثل هرجنگ دیگری جز قتل و غارت و بدبختی و نفرت برای‌مان نداشت، بکوشیم. وقتش رسیده به کسانی که می گفتند "این جنگ اگر برای شما آب نداشت، برای ما نان داشت" بگوییم که دیگر از این سفره نانی بیرون نمی‌آید. به فکر سفره های دیگری نظیر سفره نفت وانرژی هسته‌ای باشید.




........................................................................................

Monday, September 28, 2009

٭ 
تو یکی از نوتهای گودر خوندم که آقای مهدی جامی عزیز خواستار اون
شده بود که -هر چند آدم رذلیه اما - جواب جوادلاریجانی رو بدیم تا پر رو
نشه. یکی از جنبشیها - ما که رهبر نداریم - امروز سیزدهمین اعلامیه اش
رو داده که من فکر کنم جواد اگه یه جو شرف داشته باشه دیگه سرشو بلند
نمی کنه.آقا جواد این ادبیاتی که میرحسین به کار برده ، ادبیات رجویه؟
اصلا"کسی که هشت سال جنگیده و نخست وزیر بوده با امام، رجوی می شه؟
اسگل.



........................................................................................

Sunday, September 27, 2009

٭ 
"...اگر پرواى قضاوتهاى مردم، داورى‌‌هاى گوناگون مردم را به جاى پرواى از خدا
گذاشتيم، مشكل درست خواهد شد...ملاحظه‌‌ى حرف مردم، ملاحظه‌‌ى اين تهمتى كه
خواهند زد، ملاحظه‌‌ى چيزى را كه خواهند كرد، نبايد كرد...دائماً دارند به ما ميگويند:
آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم» [یعنی مردم علیه شما جمع شده اند["

از صحبتهای آقای خامنه ای در جمع مجلس خبرگان +

آقای خامنه ای به طور کلی مغالطات بسیاری را در سخنانشان مرتکب می شوند و
چون به احتمال بسیار این اندیشه ها پایه تصمیم گیری های کلان در این کشور
می شوند که با جان و مال و آبروی انسانهای بسیاری در ارتباط است به نظر من
از اهم وظایف نسل جدید نقد سخنان ایشان است که هم برای خودشان خوب است
هم برای بقیه.

اما در مورد این استدلال ایشان باید گفت :

1- جناب آقای خامنه ای مگر به قول خود شما - در نماز جمعه اول- در همین
انتخابات مردم داوری نکرده اند و اکثریت به آقای احمدی نژاد رای نداده اند؟ خب
اگر استدلال شما صحیح باشد که نباید به داوری مردم وقعی نهاد این انتخابات را
چه کنیم؟ اگر بگویید این انتخابات بود و روالی داشت - که بازهم چیزی از داوری
مردم کم نمی کند - مگر انقلاب اسلامی روال داشت؟ مگر آن داوری مردم نبود؟
مگر مرحوم امام و شماها با داوری خیابانی مردم سر کار نیامدید؟ خب این که
نمی شود شما یه جایی داوری و نظر مردم را بپذیرید و اگر جاهای دیگری به نفعتان
نبود بگویید من با خدا در تماسم و با مردم کاری ندارم.

2- یک گزاره ی بسیار خطرناک - که خطرناکی آن در حد "حفظ نظام از اوجب
واجبات است" می باشد -این است که "ما مکلف به عملیم نه نتیجه" . واقعا این حرف
نه اخلاقی است نه عقلی و نه حتی شرعی .غیر اخلاقی و غیر عقلی بودن آن که بدیهی
است. بسیاری از اعمال مسئولین مربوط به زندگی روزمره مردم است و تاثیر آن
در اقتصاد، امنیت ، سلامتی و رفاه مردم قابل اندازه گیری است. مثلا" وقتی شما آقای
ضرغامی را انتخاب می کنید و ایشان نمی تواند رضایت نسبی مردم را جلب کند آیا
شما نظر مردم را هیچ می شمارید و دوباره حکم ایشان را تمدید می کنید؟

وقتی شما آقای جنتی را در جایی منصوب می کنید که سالها موجب نارضایتی بخش
عظیمی از مردم را فراهم می کند و حتی کاری می کند که مردم از فرط عصبانیت به
خیابان بریزند و کشته شوند آیا شما نباید به نظر مردم توجه کنید؟

در مورد آیات قرانی هم که شما شاهد آوردید ، باید گفت بخشی را گرفتید وبسیاری
را فروگذاردید . آنها که می گویند :"چون پند داده شوند عبرت نمی گیرند"،
"ما فرعونیان را به خشکسالی دچار کردیم باشد که عبرت گیرند" وبسیار آیاتی که بر
عبرت گیری و پندپذیری تاکید می کند . این عبرت بسیاری اوقات از اشتباهات
گذشته ی خود ما باید حاصل شود. آیا شما تا به حال به این توصیه ی قرآن عمل
کرده اید و از چیزی عبرت گرفته اید؟ ما که چیزی یادمان نمی آید.

با اینکه توسل به مثال در استدلال از ضعف سخن به شمار می آید اما برای تقریب
به ذهن و از آنجاییکه شما به مثالهای صدر اسلام علاقه ی مثال زدنی دارید شما را
به دوره ی خلیفه ی سوم ارجاع می دهم که اتفاقا" شما هیچگاه به آن اشاره ای
نمی کنید. عثمان از صحابه ی خوشنام پیامبر بود. ابوذر ، سلمان، طلحه ، زبیر،
علی،حسن و بسیاری از صحابه بارها به اوهشداردادند .حتی مردم شورش کردند
اما او فکر می کرد دارد راه خدا و پیغمبر را می رود .امیدوارم که حداقل از این
واقعه عبرت بگیرید.




........................................................................................

Thursday, September 24, 2009

٭ 
"...نفرت نشان داده شده پس ازانتخابات در هیچ یک از لایه های تمدنی مردم ایران، قبل
و بعد ازاسلام وجود ندارد... ومن را یاد تصفیه های خونین سال 54 سازمان[مجاهدین]
و نفرتی که در کشتن مجید شریف واقفی نشان داده شد انداخت...این ناشی ازیک
مارکسیسم مبتذل است..."

این حرفهای سعید حجاریان در حالیکه به سختی تکلم می کرد و سعی می کرد از دخالت
مجری در صحبتهایش جلوگیری کند،بسیار مهم و حیاتی است.

مجید شریف واقفی یعنی چه؟

مجید شریف واقفی - که دانشگاه شریف به نام اوست - فردی بسیار پاک و خودساخته بود.
او عملیاتها و تلاشهای بسیاری برای تثبیت سازمان انجام داد و به یکی رهبران آن تبدیل شد.
اما پس از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلامی به مارکسیسم - در سال 54- و بعد از آنکه
در هیچ یک از صحبتهای درون سازمانی قانع نشد، توسط همسرش به سر قراری کشیده
شد و توسط وحید افراخته ترور شد. جنازه ی او را به بیابان مسگرآباد بردند و آتش زدند.
او گفته بود نمی خواهد علیه سازمان فعالیت کند اما با سازمان هم نخواهد بود، اما جوابش
این بود :"یا با ما یا علیه ما". چیزی که زیبا کلام معتقد است الان استراتژی طیف احمدی نژاد
و اقتدارگرایان است.

نفرت یعنی چه؟

حجاریان در صحبتهایش از "خشونت" استفاده نکرد، او گفت :"نفرت". نفرت بسیار بیشتر
جنبه ی عقیدتی و ایدئولوژیک دارد. یک پدر ممکن است در مقابل فرزندش دست به خشونت
بزند اما از او نفرت ندارد. نفرت چیز دیگری است. سالها انباشته می شود :"خشم انقلابی
خود را نگه دارید" برای ما جمله ی آشنایی است. اصلاح طلبانی که در زندانند گفته اند سالها
زندگی خصوصی آنها زیر نظر بوده است. الان از آنها در مورد 18 تیر 78 - یعنی ده سال
پیش - سوال می کنند. نفرتها را انباشته اند. کاری که نسبت به زیدآبادی می کنند خشونت
نیست، نفرت است. دهان روح الامینی را با خشونت خرد نکردند و کهریزک خشونت نبود،
به جز نفرتی ایدئولوژیک و مغزهایی شسته شده چیز دیگری نمی تواند این کارها رابکند.
همان نفرتی که جنازه شریف واقفی را آتش زد.

مارکسیسم مبتذل یعنی چه؟

حجاریان معتقد است هیچ ایدئولوژی ایرانی - قبل از اسلام- و اسلامی امکان تولید چنین
نفرتی را ندارد. او مارکسیسمی مبتذل و پیامدهای آن را - با توجه به شاهد تاریخی
سازمان مجاهدین- پیش می کشد. طبقه بندی و ایجاد تضاد در جامعه ، عوامفریبی ها
و شعارهای پوپولیستی ، دادگاههای فرمایشی ، کشتن و زندانی کردن قدیمی ترین
همرزمان و برجسته کردن نقش رهبر در جامعه در حد شخص پرستی از نشانه های
این تغییر ایدئولوژی است. اما ابتذال آن به خاطر سست بودن پایه های نظری و
فرصت طلب - اپورتونیست - بودن پیروان است.

دیشب حجاریان گفت گروهی با تغییر ایدئولوژی نظام به مارکسیسمی دم دستی و
پروراندن گروههای دارای نفرت برای رسیدن به اهداف سیاسی دست به اقداماتی
زده اند که مجاهدین خلق هنگام تغییر ایدئولوژی زدند.

اما داستان مجید شریف واقفی ادامه عبرت انگیزی دارد. وحید افراخته - که مجید را
کشت و-بسیار انقلابی جلوه می کرد ، آمریکایی ها را ترور کرد و کوچکترین سازش
پذیری را رد می کرد چند ماه بعد توسط ساواک دستگیر شد. او بدون کمترین مقاومتی
هرچه می دانست گفت و حتی کسانی را هم که حدس می زد مبارز باشند لو داد. کار او
به جایی کشید که با ماشین در شهر می چرخانندش و هر کسی را که فکر می کرد جایی
دیده است نشان می داد. اما بدلیل اینکه آمریکایی ها را ترورکرده بود او را عفو نکردند .
موقع اعدام قلم و کاغذ خواست و نوشت:"...می خواهم همچون سربازی فداکار برای
شاهنشاه محبوبم و ملت عزیزم بمیرم. آرزو دارم یکی از مقامات کمیته -مشترک - را
که مرا می شناسد ببینم و مطالبی را عرض کنم". اما کسی به حرف او وقعی ننهاد و
اعدام شد.

این شاید سرنوشت کسانی باشد که الان باتوم یا اسلحه بدست "خشم انقلابی " خود
را بر سر "مزدوران آمریکا و صهیونیست" خالی می کنند. کسانی که دانش خود را
از بولتنهای داخل سازمانی می گیرند و هرگونه فکرکردنی را "وسوسه ای شیطانی "
می دانند که باید از آن توبه کرد.

فاعتبروا یا اولی الالباب



........................................................................................

Wednesday, September 23, 2009

٭ 
سعید حجاریان در جلسه ی دوم مصاحبه تلویزیونی گفت:" نفرتی که بعد از انتخابات
نشان داده شد نه قبل از اسلام و نه بعد ازاسلام در مردم ایران دیده نشده است"



........................................................................................

Tuesday, September 22, 2009

٭ 
وی در مورد چگونگی ساخت این اثر در سرآغاز كتاب نُت آن می‌نویسد: «چندین سال پیش بنا به قرار هرساله، چند روزی را در دامنه دماوند و کنار دریاچهٔ لار چادر زده بودیم و بهره‌مند از نعم خداوندی جاری در این دشت باشکوه. شب را در کنار آتش به اصطلاح سرخپوستی تا پگاه بیدار ماندم و زمانی که یاران مهیا شدند که به رودخانه بزنند برای قزل‌آلای خال‌قرمز، کاغذ و قلم را آمادهٔ نوشتن نمودم. بر پیشانی کاغذ نوشتم «چکاد». عزیزم رضا، یکی از بچه‌های بومی را گذاشت که از من پذیرایی کند. من نیاز به سکوت داشتم چون چکاد را روی کاغذ و بدون ساز شروع کردم. پسرِ مش‌احمد اولین بار بود که خط نُت را می‌دید و مادام از من می‌پرسید که به چه خطی و چی می‌نویسم. من گفتم به خط میخی وقایع سفر را می‌نویسم. زمانی که از من خواست نوشته را برایش بخوانم، ناگزیر شدم برای خرید به پلور بفرستمش تا بتوانم کار را ادامه دهم. شب که برگشت، بوسیدمش و با عذرخواهی معاشرتمان را ادامه دادیم ولی او دریافته بود که به دنبال نخود سیاه رهسپار شده است. «چکاد که قرار بود مقدمهٔ دماوند (شعر ملک‌الشعراء بهار) شود، خود بی‌کلام ادامه یافت و مقدمهٔ «دستان» شد...»

قطعه چکاد شاهکار پرویز مشکاتیان +




........................................................................................

Monday, September 21, 2009

٭ 
در فیلم عمر مختار سکانسی هست که نیروهای ایتالیایی در دام نیروهای
عمر مختار می افتند و همه کشته می شوند، در همین حین افسر جوانی که
برای بررسی از گروه جدا شده بود سر می رسد و اسیر می شود. عمر مختار
به او آب می دهد و پرچم کشورش را تا برگردد. یکی از همراهان او اعتراض
می کند که اینها زنان و کودکان ما را می کشند اما تو آزادش می کنی؟ عمر مختار
در جواب می گوید :" اما آنها مربی ما نیستند" . عین این آموزه در سیره پیامبر
و ائمه نیز هست. من تفاوتهای زیر را با اقتدارگرایان تشخیص می دهم:

1- "اخلاق" : ما به اخلاق پایبندیم. ما با بازگشت به متون اصیل اخلاقی همچون
"احیاء علوم الدین " غزالی هر کاری را مجاز نمی دانیم . ما عکس العملی عمل
نمی کنیم . ما کسانی را که مطابق اصول اخلاقی عمل می کنند الگو می دانیم .
مهندس موسوی و مارتین لوترکینگ هر دو از این جهت برای ما گرامیند و نیز
خاتمی.

2- "آگاهی" : ما مجهز به آگاهی هستیم و سعی داریم دیگران را نیز آگاه کنیم.
آگاهی حق ماست. ما از آگاهی دیگران نمی ترسیم. لذا بزرگترین تلاش ما باید
این باشد که این کاگنیتیو بایاس ها و فالاسی ها ترجمه و منتشر شود. ما ترسی
نداریم که کسی خطاهای فکری یا شناختی ما را بر ملا کند.

3-"برابری" : ما شخص پرست نیستیم. ما واقعا" برای تک تک افراد جامعه همان
ارزشی را قائلیم که برای رهبر. ما به واقع معتقدیم :" من قتل نفسا...کانما قتل الناس
جمیعا" . جنبش ما فرد گرا نیست و ما با پاسخهایی که به نظر فرد خاصی ارجاع
شوند قانع نمی شویم.

4-"تغییر" : بنیان تفکر سیاسی ما بر "تغییر" است. هیچ کس به هیچ بهانه ای نباید
جلوی "تغییر" را بگیرد. اصل 177 قانون اساسی که جلوی تغییر مسالمت آمیز
را می گیرد باعث ریخته شدن خون عزیزان این کشور است. هیچ تئوری سیاسی
که مبتنی بر عدم تغییر باشد نباید حاکم شود و این پاسخ کسانی است که می گویند
چرا در غرب جلوی به حکومت رسیدن بعضیها را می گیرند.




........................................................................................

Sunday, September 20, 2009

٭ 
دلخوشی ها کم نیست :
مثلا" این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.



٭ 
چرا آقای خامنه ای بعد از حدود سه ماه "اعتراف " - دقیقا" کلمه ای که
ایشان به کار بردند- علیه دیگران و پخش مکرر اندر مکرر آن از تلویزیون
و تیترهای بزرگ کیهان و ایران تازه یادشان آمده فتوا دهند که پخش
اعتراف علیه دیگران ظلم است و حجیت ندارد؟

1- فشار مردم و مراجع به خصوص که مکرر گفته می شد آبروی قضای
اسلام رفته است، باعث شده است ایشان با پناه بردن به "فقه المصلحه" ی خودشان
که دیگر استفاده ازآن موردی نیست و روزمره شده است بخواهند اعتماد
مراجع و متدینین را جلب کنند.

2- تقریبا" اکثر فحاشی ها و اعترافات علیه پسر هاشمی بود. موسوی ترک و
کروبی لر که معامله بلد نیستند حسابشان با کرام الکاتبین است. لذا آقای
خامنه ای امروز با این سخنان به آقای هاشمی که در صف اول نشسته بودند
و اتفاقا" سرشان به حساب است، پیشنهادی کردند که بر اهل فن پوشیده نیست.

3- اما مهمترین دلیل را در آینده باید جست. احضاریه دادگاه را به کروبی
داده اند و ایشان زیر همان برگه قول افشاکردن حقایق را داده اند. خب در
این اعترافات مطمئنا" کسی مثل آقای کروبی باید اسامی افراد مهمی را بداند
و بیاورد همانطور که در مورد ماجرای ترانه موسوی عمل کرد. اما الان
"فتوای آقا" را گرفته اند که اعترافاتی از کروبی حجیت دارد که فقط "علیه
خودش" باشد و لذا اسم کس دیگری را مردم نباید بشنوند.

اما دم خروس در سوء استفاده ی مکرر ایشان از احکام اسلام آنجا معلوم
می شود که ایشان اعتراف گیری و اعتراف شخص علیه خودش را به ویژه
"جلوی دوربین های تلویزیونی" - تحت هر شرایطی گرفته شده باشد-
معتبر می دانند و موجب صدور حکم.

"فقه المصلحه" ای که آقای خامنه ای بدان معتقدند و از آن "حفظ نظام"
به هر وسیله ، "اعتراف گیری" ، "سرکوب مطبوعات " و هزار و یک
حکم دیگر بیرون آمده است ، دارد آماده می شود تا در دادگاه کروبی
مزه ی "اسلام مصلحتی" را به همگان بچشاند.



........................................................................................

Saturday, September 19, 2009

٭ 
...
1- انقلاب ما برای آزادی بود اما ایشان طی بیست سال گذشته
با بسیج دستگاه تبلیغاتی اینطور القاء کرده اند که مردم فقط اسلام را
می خواستند و ولایت فقیه. ایشان آرمان و خون شهیدان را منحرف
کردند.

قبل از انقلاب مناسک اسلامی هم توسط مردم و هم توسط شاه رعایت
می شد. بارها شاه به مکه، مشهد و یا دیدار علما می رفت و بارها به سخنرانان
تاکید می شد اگر فقط مسائل اسلامی بگویند ایرادی ندارد، فقط به مسائل
سیاسی کاری نداشته باشند.

حالا باز با کارهای ایشان ما در وضعیتی هستم که باید کشته بدهیم تا حرف
سیاسی بزنیم.

2-تهی کردن محتوای نهادهایی مثل سپاه ، بسیج ، شورای نگهبان،
مجلس خبرگان و حتی مجلس شورا که با خون جوانان این مردم برای
رسیدن به آزادی طراحی و برقرار شدند.

آیا سپاه از اول اینقدر منفور بود؟ آیا بسیج واقعا" محبوب نبود؟ آیا
مجلس امید ملت نبود؟ آقای خامنه ای با آرزوهای ما چه کردید؟
آرزوی ما این نبود که اینها گارد شخصی و مجری دستورات شخصی
شما باشند.

حالا دوباره ما باید انقلاب کنیم تا به آرمانهایمان برسیم.

3- جلوگیری سیستماتیک از رشد آگاهی مردم و استفاده از جهل
مردمی که ناآگاه نگه داشته شده اند .

مردمی که می دانستند در جهل مانده اند ، کشته شدن را به آن تحقیر
ترجیح دادند تا آزاد به اطلاعات دسترسی داشته باشند و در تصمیمات
مهم کشور دخالت کنند.

آقای خامنه ای !
الان در مورد رابطه با آمریکا، مسئله ی هسته ای ، مسئله فلسطین،
اینترنت ، صدا و سیما و هزار و یک مورد دیگر آیا نظرمردم در این
کشور رعایت می شود؟ آیا شما اصلا" از نظر مردم مطلع هستید که
حکم آقای ضرغامی را تمدید می کنید؟ آیا اسم این کار به غیر از "
خودکامگی " و "استبداد" چیز دیگری است؟

حالا باز بعد از صد سال مبارزه و درست وقتی که فکر می کردیم
همه چیز تمام شده ،ما و برادران و خواهران ما باید کشته شوند تا استبداد
را از بین ببریم.
آیا این خیانت به آرمانهای یک ملت نیست؟



٭ 
بسمه تعالی

بوی آزادی را استشمام می کنم.

والسلام





........................................................................................

Monday, September 14, 2009

٭ 
هر کس "علوم انسانی" رو بیشتر، بهتر و دقیقتر مطالعه کنه، زیر
فشار بیشتر دوام میاره.

نتیجه منطقی: بهزاد نبوی فوق تخصص داره



........................................................................................

Sunday, September 13, 2009

٭ 
و بالاخره اگرچه درباره روز قدس گفتني هاي ديگري نيز هست كه به موقع بايد گفته شود ولي در اين وجيزه اشاره به اين نكته ضروري است؛ تمامي كساني كه روز قدس با شعار و نشانه هاي تفرقه انگيز در صحنه حاضر مي شوند، چه بدانند و چه ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، مزدور اسرائيل هستند و در اين ميان، آنها كه دانسته آمده اند، در جنايات وحشيانه اسرائيل سهيم مي باشند و آنان كه به فريب آمده اند، اگرچه، جرم كمتري دارند ولي مقابله با آنها ضرورتي اجتناب ناپذير است. مگر ديوانه ها مصداق «ليس علي المجنون حرج» نيستند؟ ولي اگر ديوانه اي با دشنه قصد كشتن كودك معصومي را داشته باشد، مقابله با او به هر قيمتي كه تمام شود ضروري است، هرچند كه دستگاه قضايي او را به اين علت كه ديوانه است، مجرم نشناسد.

حسين شريعتمداري
سرمقاله امروز کیهان



........................................................................................

Saturday, September 12, 2009

٭ 

1- در حالیکه کروبی نامه نوشته و پیگیر بوده ، 14 بار اسم "موسوی" اومده
"افراد مرتبط با حزب اعتماد ملي و آقاي ميرحسين موسوي شنيده‌ام"
"از افراد مرتبط با آقاي ميرحسين موسوي و اعضاي كميته‌اي كه من و آقاي موسوي تشكيل داده‌ايم شنيده‌ام"
" شنيده‌ام آقاي ميرحسين موسوي در جلسه ختم او شركت كرده است "

2-اگر شما اسمی از پزشک قانونی بردین،آقایون هم بردن

3-به جای اینکه قوه ی قضائیه پیگیری کنه، بازداشتی ها رو بخواد و از هر طریقی ته و توی قضیه رو در بیاره، از نامه اینطور بر میاد که اژه ای صبحها می اومده پشت میز می نشسته به کروبی می گفته خب مدارک اوردی؟

نوع ادبیات هیئت داوری:
- مورد سوء استفاده همه دشمنان و بدخواهان قرار گرفت
-مطالب كذب و ناروايي عليه نظام و مردم تهيه و منتشر شده و بهترين دستمايه براي دشمنان قرار گرفته است
-افرادي مغرض و يا فرصت طلب
-موجب بي‌اعتمادي مردم به نظام و مسئولين شوند
-خودم با كمال شجاعت به مردم مي‌گويم من اشتباه كردم.
- به اصطلاح مستند

اینم نتیجه:
با مباشرين و معاونين و با كساني كه در ادامه اقدامات ضد امنيتي عليه نظام پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري و در راستاي ادامه همان خط و جريان با نشر اكاذيب و ايراد تهمت و افترا علاوه بر تشويش اذهان عمومي به حيثيت و اعتبار نظام و بعضي از نهادهاي نظام و همچنين موجب هتك حيثيت و حرمت بعضي از مردم شده‌اند برخورد عادلانه و قاطع صورت گيرد.




٭ 
" امام با كسانى كه احساس كردند نميشود با اينها بيش از آن مدارا كرد، برخورد كردند."

خب اگه اینکار جواب داده بود که حالا شما نباید میومدین تو نماز جمعه گریه کنی .



٭ 
آقای خامنه ای:
"اگر کسی یا جریانی، عقیده ای مخالف داشته باشد و اصطلاحاً دگراندیش باشد نظام با او کاری ندارد
نمازجمعه دیروز [+]

خوب؛ در جمهوري اسلامي، همه گونه انديشه‏اي آزاد است. ما با اقليّتهاي مذهبي هم مثل برادران خودمان برخورد و رفتار و رفاقت مي‏کنيم. اصلاً يادمان نمي‏آيد که فلان کس - فرض بفرماييد - مذهب ديگري دارد و قاعدتاً فکر ما، دين ما و اسلام ما را هم قبول ندارد! حتّي به خانه‏هاي آنها هم مي‏رويم
سال 1375 [+]

مغالطات انجام شده:

یکم، اقلیتهای دینی دگر اندیش محسوب نمی شوند. در مفهوم عرفی اختلاف عقیده تا یک حدی دگراندیشی است بعد از آن یک عقیده ی جدید یا دین جدید است.

دوم، اتفاقا" بر خلاف گفته ی ایشان دگراندیشی سیاسی بسیار بالاتر و حساستر از دگر اندیشی دینی است. چون بحث قدرت و حکومت موضوع آن است. حتی در حکم ارتداد در اسلام هم آن کسی محکوم به اعدام می شود که پس از ارتداد دست به فعالیت سیاسی بزند اما اگر عقیده ی خود را به صورت شخصی حفظ کند - حداقل تا آنجا که من می دانم و بنا به حکم آقای مکارم - مرتد نیست.

سوم، همه می دانند تنها فعالیتی که آقای حجاریان قادر به انجام آن است حرف زدن است. یعنی در بدترین حالت ایشان حرفهای بسیار بدی می زنند که یک عده قبول می کنند و بر اساس آن اقدام می کنند. خب باید آن افراد که اقدام می کنند مجازات شوند. حال می شود ایشان بفرمایند آقای حجاریان به چه جرمی در زندان است؟

آقای خامنه ای:
امام (رض) در اواخر عمر با كساني كه [ بالاتر از رئیس جمهور بودند و ] احساس كردند مدارا با آنها ديگر امكان ندارد، برخورد كردند. [آقای منتطری[
نمازجمعه دیروز [+]

مغالطات انجام شده :
اول، طبق قانون اساسی - حتی قبل از اصلاح -رئیس جمهور دومین مقام کشور است:
اصل 113: پس از مقام رهبری رییس جمهور عالیترین مقام رسمی کشور است
و قائم مقام رهبری که اوشان بودند هیچ مقام اجرائی محسوب نمی شد. حالا اگر ایشان می خواهند با تمسک به این مغالطه به آقای هاشمی اخطار بدهند بهتر است راه بهتری پیدا کنند.

دوم،آقای منتظری خودشان استعفا دادند و آقای خمینی استعفای ایشان را پذیرفتند و برخورد به مفهوم برکناری یا کار مافوق قانون نبود. در مورد بنی صدر هم مجلسی که شامل کلیه سلایق بود نه مجلس انتصابی - حتی در آن شرایط بحرانی - مطابق قانون تشکیل جلسه داد و بعد از رای گیری، رای به عدم کفایت رئیس جمهور داد و با حکم حکومتی و لشکر کشی و اینها ربطی نداشت.

این را هم ببینید:خود امام پنداری




........................................................................................

Friday, September 11, 2009

٭ 
خامنه ای ( نماز جمعه امروز): توی یک قهوه خونه تو آفریقا وقتی تیم
ایران گل زد براش دست زدن ، اینه که ارزش داره !!

خامنه ای ( نماز جمعه امروز) : انشاء الله توی انتخاباتی که حدودا"سه
سال دیگه برگزار می شه مردم نشان خواهند داد که به نظام اعتماد دارند !







........................................................................................

Thursday, September 10, 2009

٭ 
نگران منطقی بودن چیزی در فیلم نباشید، آن قدر سرعت آن را زیاد
می کنم که کسی بدان توجه نکند.

مایکل کورتیز



٭ 

این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویر های گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت ، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند،ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.

آقای خامنه ای،

بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:

با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز

در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی


نامه ی عالی دکتر سروش که مروری بر رذائل اخلاقی نیز هست[+]




........................................................................................

Tuesday, September 08, 2009

٭ 

"كارشان به جايى رسيده است كه تحمل وجود يك پيرمرد روحانىِ فلج را هم كه بايد روى چرخ راهش ببرند، ندارند. كسى مثل شيخ احمد ياسين را نمى‏توانند تحمل كنند. امريكايى‏ها هم در عراق همين سياست را در پيش گرفته‏اند؛ خيال مى‏كنند اين سياست به جايى خواهد رسيد. روزنامه مى‏بندند، مطبوعات را توقيف مى‏كنند؛ از اين‏جا بگيريد تا كشتار مردم.
بر اساس همه‏ى اصول و موازين بشرى، كار امريكايى‏ها محكوم و مذموم و تنفرانگيز است؛ و براساس همه‏ى قواعد عالم طبيعت، كار آنها محكوم به شكست است"

آقای خامنه ای 1383/01/26 [+]



٭ 
چه بسیار که دین را سرند می‌کنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی می‌سپارند و سلیقه‌ها و مصلحت‌های خود را متن اسلام می‌نامند، تا جایی که دروغ به مشخصه‌ای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشت‌ترین بداخلاقی‌ها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد که برای تکمیل بزرگواری‌های اخلاقی مبعوث شده است؛ شکنجه زندانیان و کشتن آنان، و اعمالی که قلم از ذکرشان شرم می‌کند.

از بیانیه موسوی



........................................................................................

Sunday, September 06, 2009

٭ 

نحوۀ باز تولید سلطنت در اندیشه ی خلافت و ولایت – مقاله ای از سعید حجاریان

قرائن استحاله

نظام دولت شرعی و حکومت حقه یکباره به سلطنت تبدیل نمی شود بلکه در مسیری تدریجی، درونمایه های ارزشی آن مستهلک و مستحیل شده و تنها پوسته ای از شرعیت، همچون زرورقی مضمون و محتوای سلطنتی آن را پوشش می دهد. می توان فهرستی ازعلائم و نشانه های ] این استحاله [ را برشمرد که در آثار بزرگان دین نیز کما بیش بدانها اشاره شده است :

1 – تبدیل امانت به طعمه.

د رلسان روایات ما حکومت امانتی الهی است و بوسیله ی آن امور معاش و معاد مردم تامین می شود و در همه حال مشروعیت آن منوط به رعایت مصالح عمومی است. حال اگر دست تطاول شخصی به این امانت دراز شود و این امر عمومی به طعمه و بهره ای شخصی تبدیل شود، علامتی از علائم سلطنت آشکار شده است.

2- اجبار بر بیعت .

حکومت مشروعی که مبتنی بر ولایت یا خلافت است، بدون رضایت آگاهانۀ مردم منعقد نمی شود. حال اگر با فریب یا اجبار، تبعیت مردم حاصل شد، یک گام به سمت جباریت و تفرعن برداشته شده است. در کتاب الجمل و النصرة لسید العترة، از آثار شیخ مفید، آمده است که حضرت علی هیچ کس را بر بیعت الزام نکرد و در زمان حکومت آن حضرت افرادی نظیر سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، اسامة بن زید و محمد بن مسلمة، با آنکه از بیعت تخلف کرده بودند، آزادانه در بلاد تحت حکومت علی به نشر عقاید خود مشغول بودند.

ملاحظه می کنیم که دأب امیرالمؤمنین علی این بوده که کسی را وادار به بیعت نکند و از آن بالاتر داشتن رأی و نظر مخالف را جایز بشمارد.

در مقابل این شیوۀ مرضیه، رفتار خلفای اموی و عباسی را داریم که مخالفین را بین مرگ یا بیعت ( بین السلة و الذلة ) مخیّر می کرده اند و همچون فرعون اطاعت را با ابزار ارعاب و استخفاف محقق می کرده اند.

3- موروثی شدن قدرت.

از شاحصهای مهم نظام پادشاهی، توریث سلطنت در اعقاب ذکور سلطان است. در این نظام از آنجا که مَلِک، مالک هم هست و مردم، عبد و ملوک و قلمرو حکومتی، ملک طلق محسوب می شوند، لذا پس از مرگ سلطان همۀ اموال و املاک و رعایا، از طریق وراثت به اولاد ذکور پادشاه منتقل می شود و رضایت و کراهت رعایا در این میانه مدخلیت و مشروعیتی ندارد.

4- صلاحیت بر اساس تقرب.

نظام سلطنت سخت ارادت سالار و تقرب سالار است و با معیارهای لیاقت و شایسته سالاری فاصلۀ عظیم دارد. مواهب و عطایا و مزایا بر حسب میزان دوری و نزدیکی اشخاص به شخص سلطان توزیع می شود و مناصب حکومتی به تناسب درجۀ ارادت و سرسپردگی به مقربین سپرده می شود.

5- انتقاد ناپذیری.

یکی دیگر از علائم دگردیسی به سمت سلطنت، کاهش ظرفیت تحمل شنیدن صدای مخالف است. پیش آگهی این عارضه با نصب حاجب ودربان و کانالهای فیلتر کننده آغاز می شود و النهایه به یک جامعه تک صدایی ختم می شود.

حضرت امیر در یکی از خطبه های نهج البلاغه می فرمایند پیامبر اکرم به طور مکرر ( در مواطن کثیره ای ) هشدار می دادند که خداوند هیچ قومی را برکت نمی دهد مگر آنکه ضعفای آن قوم بتوانند حق خود را از اقویا بدون لکنت زبان بگیرند و خود از اطرافیان می خواست با وی مداهنه نکنند و " لا تکلمونی بما تکلم الجبابرة ".

6- مشروعیت تغلیب.

یکی دیگر از نشانه های پیدایش نظام سلطنتی، تثبیت این نظریه ی سیاسی است که زورمندان، حقانیت هم دارند. "الحق لمن غلب" بعضا" در فقه عامه تئوریزه شده و نفس استیلا و استعلا منبعی برای حقانیت محسوب شده است . تداوم حاکمیت جباران به این بهانه که نظم و امنیت داخلی را برقرار کرده و مردم را از ترکتازی همسایگان و اجانب و نیز هرج و مرج داخلی محافظت می کنند، مشروع شمرده می شود.

در این دیدگاه تقدم و اولویت با " امنیت داخلی و خارجی " است حتی اگر سایر نیازهای بشری ( اعم از نیازهای مادی و معیشتی ونیازهای فرهنگی) منکوب و سرکوب شوند.

" امنیت محوری" و "غلبه مداری" کار را به جایی می رساند که برخی فقهای عامه به طور رسمی در کنار منابع مشروعیت بخش حکومت مانند " استخلاف " و "وصایت" و"نص"، مفهوم "تغلّب و تغلیب" هم می نشانند و دستاوردهای ناشی از آن را با عنوان فقهی "هبوه" و "صفایا" از طریق ارث منتقل می کنند.

7- شخصی شدن و غیر رسمی شدن قوانین .

در نظام سلطنتی پادشاه از کلیه ی قیود حقوقی آزاد است و حتی به قوانینی که خود وضع کرده است پایبند نیست.

وی به نیابت از خدا و عنوان سایۀ گستردۀ الهی، خود را کاملا" محق و رعایا را مطلقا" مکلف می شمارد. وی مقام غیر مسئولی است که واجد کلیه ی اختیارات هم هست. او مقام "لایسئل عنه عما یفعل" است. به این ترتیب می توان ادعا کرد به میزانی که اصل " توازی اختیارات و مسئولیتها" خدشه دار می شود، دگردیسی به سمت سلطنت کاملتر شده است.

8- فریبکاری نظامند

ساخت اقتدار سلطنتی بر فراز فضایی غیرشفاف و کدر بنیان نهاده شده است. انواع واشکال فریب ونیرنگ در تار و پود سلسله مراتب قدرت تعبیه شده است و شاه در رأس خدعه گران، برای بقای خود به انواع حیله ها متوسل می شود. برخی اندرزنامه ها و نصیحة الملوکهایی که توسط فیلسوفان درباری نوشته شده مشحون از آموزش فنون دسیسه چینی و خدعه گری است.

می توان در جهت تکمیل، شواهدی تاریخی برای تبدیل ولایت به سلطنت نیز جستجو کرد. یکی از بهترین نمونه های تاریخی، استحالۀ تدریجی سلسله ی صفویه به دستگاهی سلطنتی است. این سلسله که بر اثریک جنبش باطنی و سلوکی به وجود آمد و در ابتدای کار شور و جذبۀ رهبری کاریزماتیک آن، رسالتی دینی را برعهدۀ پیروان و سالکان گذاشته بود، کم کم بر اثر فرونشستن هیجانها و غلیانهای اولیه، به صورت جباریتی کم نظیر رسوب کرد. تا آن حد که بعضا" گروهی آدمخوار، اطراف سلطان را احاطه کرده بودند و با اشارۀ انگشتی مخالفین را عبرت تاریخ می کردند.

از قرن دهم تا دوازدهم هجری، بخشی از نهاد علم و افتا نیز در صدد توجیه مشروعیت و قدسیت سلاطین و حکام جور برآمد و در مقابل قدرت تمکین کرد.

ابتدا شاه اسماعیل صفوی مدعی شد هرچه می کند به حکم و اراده ی صاحب الامر است. "اندک اندک موضوع چنان جدی شد که نصب پادشاهان صفوی به سلطنت از جانب امامان، صورت یک حقیقت اعتقادی گرفت". برخی علمای عصر صفوی این باور مذهبی را شایع ساختند که دولت صفوی تا ظهور مهدی پایدار خواهد ماند و از روایات و احادیث برای اثبات این ادعا یاری جستند. فرمانبرداری از دولت صفوی بر همین اساس واجب دانسته شد و بزرگانی در این زمینه رساله هایی تألیف کردند. مثلا" در عین الحیوة آمده است که تنها وظیفۀ رعیت نسبت به سلطان، هرچند فاسد و ظالم باشد، تمکین و دعای خیر است.

ملاحظه می کنیم که نظام ولایت که تأسیس سلسله ی صفویه مبتنی برآن بود، این استعداد را داشت که تبدیل به استبداد و حودکامگی سلطنتی شود و این استبدادها و هوی پرستیها، تئوریزه هم بشوند و بدعتی عظیم را پایه گذاری کنند. این معنی را که با اندک غفلت و مسامحه از درون نظام ولایت، ولایتعهد بیرون می آید و سیستم "ولایت فقیه" به "سلطنت فقیه" دگردیسی پیدا می کند، می توان از زاویه ای جامعه شناختی هم تبیین کرد.

از نظر پاره ای نظریه پردازان، جاذبه ی استثنایی و شور و اشتیاق جنبشهای کاریزماتیک، اگر روال مند و متداول شود، این احتمال قوی وجود دارد که بازگشتی به الگوهای سنتی اقتدار صورت گیرد.

هنگامی که سازمان اقتدار مستمر و دائم می شود، حامیان ادرای و گماشتگان حکمران فرهمند نیز روال مند می شوند.مریدان و حواریون و پیروان سابق تبدیل به کاهنان و "واسالها" و کارمندان لاحق می شوند. روابط مرید و مرادی اجتماع مبتنی بر فرّه به سلسلۀ رتبه بندی شده ای از مشاوران و حقوق بگیران و تیول داران متحول می شود که هریک به درجه ای دارای عطایا و مناصب می شوند و به عنوان یک قاعدۀ کلی معنی همه این تحولات آن است که حق ویژه ی شاهانه برقرار شده است.

راه حل

ما همچنان که بارها تاکید کرده ایم همچون استاد شهید مطهری بر این باوریم که مکانیسمهایی که می تواند قدرت را مهار و از آن برای سعادت و بهروزی مردم استفاده کند، یکی تأکید بر تقوا و گسترش فضائل اخلاقی در بین نحبگان و دولتمردان از یک سو و تقویت مکانیسمهای کنترل و نظارت اجتماعی از سوی دیگر است.

عصرما، شماره 95، 30 / 2 / 1377 – برگرفته از کتاب " جمهوریت ؛ افسون زدائی از قدرت"




........................................................................................

Saturday, September 05, 2009

٭ 
آقای ازغدی که از مقاله نویسی کیهان به ایدئولوگ بودن نظام ارتقاء
یافته اند فرمودند که با تدریس علوم انسانی، فارغ التحصیلان سکولار
تحویل جامعه می دهیم +

آقا من می گم فرض کنیم یه تعدادی رو انتخاب کنیم به صورت رندوم
و شرایط رو برگردونیم به حدود 50 سال قبل، نه اینترنتی،نه ماهواره ای
نه ترجمه های زیادی...اصلا" یه شبیه سازدرست کنیم که آقای خمینی و
شاه و اینا رو هم شبیه سازی کنه. اینا یه تعدادیشون اصلا" نرن دانشگاه
که فریب بخورن بلکه برن نجف پای درس ولایت فقیه ایشون وتمام
تقریرات ایشون رو بنویسن، یه تعدادیشون هم با شاه - تو شبیه ساز-
مبارزه کنن و سیانور بخورن اما عمل نکنه بیوفتن حبس ابد. خوبه؟
آقا بزنه انقلاب بشه اینا از زندان آزاد بشن. اونا که تقریرات رو نوشتن
بیان قانون اساسی بنویسن با تاکید موکد روی ولایت فقیه، توشبیه ساز
پسرش هم تو هفتم تیر کشته بشه و خودش هم بشه مجتهد اعلم نائب آقای
خمینی. خوبه؟ خب میشه آقای منتظری.

از اون بقیه هم یه سری بریزن سفارت آمریکای ملعون رو بگیرن میشه
موسوی خوئینی ها، عباس عبدی ، میردامادی، ابتکار . اونی که سیانور
خورده و بعدش نایب رییس مجلس بوده و سخنگوی رجایی می شه بهزاد
نبوی .یکیشون وزارت اطلاعات رو تاسیس کنه می شه حجاریان.
حالا کسی که کل اینا رو - به قول آقای خامنه ای - وارد سیاست کرده
و کار یادشون داده هم می شه رفسنجانی.

خب آقای ازغدی این چه مرضیه ما دوباره همین روش رو امتحان کنیم؟
فکر نمی کنید ممکنه اشکال از گیرنده باشه؟ البته از شما که یه بار تو
برنامه ی طرحی برای فردا در عرض یک ربع از ارسطو تا هایدگر
رو شستین گذاشتین تو آفتاب خشک بشن، بعیده که فکر کنید.

واقعا" همونطور که بازداشتیها گفتن بزرگترین شکنجه گوش دادن اجباری
به حرفهای شماست.



........................................................................................

Wednesday, September 02, 2009

٭ 
آقاي امين زاده در همان شرايط مي گويد:
"عده اي از مامورين اينجا ريخته اند و دارند بازرسي مي كنند. خبر اين حمله پخش شده چند هزار نفر جلوي ستاد جمع شده اند. خوب شد كه اينها آمده اند، احتمالاً پيروزي موسوي اعلام مي شود و اينها مي توانند به بزرگراه صدر بروند و از آنجا كل اتوبانها تحت تاثير قرار مي گيرد، اگر هم موسوي اعلام نشد حتماً بعنوان اعتراض به خيابانها مي ريزيم ".
کیفرخواست دادگاه چهارم [+]

اخبار به دست آمده حاکى از آن است که همسر میر حسین موسوی به شدت با وى دچار مشکل شده و بحث هاى سنگینى با وى در این زمینه [ برادرش ] داشته است
روزنامه جوان [+]

وي [ عزیز جعفری] در ادامه سخنان خود به طور مستند به برخي از سخنان افراد اصلاح طلب اشاره كرد :آقاي موسوي خوئيني‌ها در بهمن 87 اينگونه مي‌گويد: ما بايد بياييم و توان بگذاريم تا به هر قيمتي رهبري را از تخت پايين بكشيم. او بايد بفهمد كه اين مملكت آنطور نيست كه ايشان هر جور بخواهد به هر سمت بكشد. خاتمي و يارانش اكنون كلي تجربه دارند.
فارس نیوز[+]

بسیاری از بازداشت شدگان اصلاح طلب گفته اند که اطلاعات و اتهامات آنها از ده سال پیش مطرح است و حتی زندگی خصوصی آنها را به میان آورده اند .
مطبوعات

این - به زعم آقایان - اطلاعات از کجا بدست آمده اند؟ آیا در اتاق خواب موسوی شنود نصب نیست؟
این نمونه ها و قرائن و شواهد بسیار دیگر نشان می دهد گروهی سیاسی در جریان مبارزات سیاسی کلیه قواعد بازی و اخلاقی را برهم زده اند . آقای موسوی در مناظره خود با آقای احمدی نژاد اشاره ی کوتاهی کردند که معاون رئیس جمهور درحال پرونده سازی برای سایرین است.

تاریخ:
در جريان انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريکا تعدادي از ماموران اف‌بي‌آي وارد ساختمان هتل واترگيت محل استقرار ستاد انتخاباتي حزب دموکرات ايالات متحده آمريکا شدند و دستگاه‌هاي شنود کار گذاشتند و سپس اسناد و مدارکي را براي اهداف مختلف به سرقت بردند.
بعدها مشخص شد که چنين اقداماتي قبلا مکرراً انجام گرفته بوده‌است و تحقيقات بعدي نشان داد که عمق اين گونه فعاليت‌هاي جاسوسي بسيار گسترده بوده‌است نيکسون اولين رئيس جمهور آمريکا بود که استعفا کرد.
در جريان رسوايي واتر گيت، رئيس جمهوري وقت ايالات متحده آمريکا به سه جرم متهم شد: جلوگيري از عدالت، سوء استفاده از قدرت و نهايتاً تحقير کنگره.

[+]

شواهد نشان می دهد در ایران نیز گروهی سیاسی با خرج منابع و امکانات ملی و بر خلاف کلیه قواعد سیاست ورزی و حتی اخلاقی - و احتمالا" با فتوای فقه المصلحه - سعی بلیغ در بدست آوردن گزکهایی برای حمله های شخصی به افراد دارند. هرچند که با تمام تلاش ده ساله ی ایشان و کند و کاو حتی در اتاق خواب حریف، به قول آقای موسوی " افراد مقابل انسانهای وارسته ای هستند که کمترین مشکلات را دارند ،کودتاگران نیز باید بدانند اگر نیکسون از آن ترفندها طرفی بست اینها نیز خواهند بست . مردم پیروزی تیمی را که در رختکن حریف شنود نصب کرده باشد نمی پذیرند.




........................................................................................

Home

 Subscribe in a reader


[Powered by Blogger]