بچه جنوب شهر

صغحه اصلي | آرشيو | فرستادن نظرات



Thursday, October 01, 2009

٭ 
در يك استراتژي درست نبايد دشمن‌‌تراشي كنيم، مثلا در دوران جنگ بياييم بگوييم كه شيخ‌نشين‌ها همه خوك‌هاي خليج‌فارس هستند و همه را عليه خود بسيج كنيم، چند ماه بعد بگوييم كه شما برادران ما هستيد و بياييد دست به دست يكديگر بدهيم كه جلوي ناوگان‌هاي آمريكا و... را بگيريم. دشمن‌تراشي يك مشكل ماست.

مصدق دشمن‌تراشي نمي‌كرد. افكارعمومي از يك‌سو بيشترين نيرو را بسيج نمود و از سوي ديگر شعارش محدود بود و با مقاومت افكارعمومي بين‌المللي و مقاومت داخلي هم روبه‌رو نبود، در نهايت، شاه هم ملي‌شدن نفت را امضا كرد. بنابراين نيروي دربار هم پشت اين قضيه بود.

مرحوم دكترشمس‌الدين اميرعلايي، مشاور دكتر مصدق، براي من نقل كرد كه يك بار احمد مصدق نزد او مي‌رود و مي‌گويد كه به توصيه پدر، شما با قطار سلطنتي براي «خلع يد» به خوزستان برويد. ايشان گفتند كه به پدر بگو كه زندگي من، زندگي ساده‌اي بوده و تا به حال زندگي‌مان ايجاب نمي‌كرد كه با قطار درجه يك و دو برويم، چه برسد به قطار سلطنتي! دكتر مصدق دوباره احمد مصدق را مي‌فرستد و به ايشان مي‌گويد كه «ضرورت دارد و بايد با قطار سلطنتي بروي.» دكتر امير علايي تحمل نمي‌كند و نزد دكتر مصدق مي‌رود و از ايشان دليل اصرارشان را مي‌پرسد. دكتر مصدق مي‌گويد: «براي اينكه دولت انگليس بفهمد نيروي سلطنت هم پشت جريان ملي‌كردن هست»، يعني در بسيج‌كردن نيرو هم ايشان بسيار فعال بود. در نهايت حركت بزرگي خلق شد.

دكتر مصدق اصرار داشت كه ما نمي‌خواهيم انگليس را از ايران بيرون كنيم و ايشان نيك مي‌دانست درگيري تمام‌عيار با بريتانياي كبير كه آفتاب در مستعمراتش غروب نمي‌كند كار بزرگي است. در شرايطي كه همه جامعه نسبت به انگليس كينه شديدي داشتند، يك‌نفر بيايد بگويد كه ما نمي‌خواهيم انگليس را بيرون كنيم، تا به حال انگليس ارباب ما بوده و به ما دستور مي‌‌داده، اما حالا قرار است كه مقاطعه‌كار ما بشود؛ يعني ما مالك نفت، مشاور و ناظر باشيم و انگليس مقاطعه‌كار باشد. اين عمل تقواي سياسي ـ راهبردي مصدق را نشان مي‌دهد.

[+]



........................................................................................

Home

 Subscribe in a reader


[Powered by Blogger]